نویسنده: جیمی سامنر
الی معتقد است که زندگی را باید قبول کرد و با شرایط تغییرناپذیر، کنار آمد. از این رو، با فلج بودنش و استفاده از ویلچر هیچ مشکلی ندارد و مطمئن است که در آینده قرار است بدرخشد! قرار است تبدیل به یک شیرینیپز درجه یک شود. اما پدربزرگش بیمار میشود و الی و مادرش، مجبورند برای نگهداری از او، به شهری جدید نقل مکان کنند. ناگهان همهچیز تغییر میکند و الی با چالشهای جدیدی مواجه میشود. اما او مطمئن است که از پس همهی آنها برمیآید. آیا این دختر کلهشق موفق خواهد شد؟
نویسنده: بورلی کلی یری
«رامونای آتشپاره» دومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. موضوع این قسمت، وارد شدن رامونا به مدرسه و شروع دوره کودکستان است و معلم مهربانی که قرار است رامونا خوب بودنش را به او اثبات کند. داستان همراه شدن رامونا با دیگران که برای اولین بار بدون حضور مادر و سایر اعضای خانواده اتفاق میافتد و همینجاست که اولین قدمهای رامونای آتشپاره برای وارد شدن به جامعهای بزرگتر برداشته میشود.
نویسنده: کلی بارن هیل
این کتاب میگوید که چگونه لونا، پس از بزرگ شدن توسط جادوگری به نام زان، باید بفهمد که چگونه با قدرتهای جادویی که بهطور تصادفی به او داده شدهاست، رفتار کند. او باید قبل از اینکه خیلی دیر شود، قدرتهای خود را کنترل کند.
نویسنده: نی جون
کتاب کوچههای شهر شگفتی یک اثر مصور است که بخشهایی از زندگی دختربچهی معلولی به نام یوئر و پدربزرگش را بهتصویر میکشد. این کتاب شامل چند داستان کوتاه است که نی جون در هریک زیباییهای زندگی را از چشماندازی متفاوت به تصویر کشیده
نویسنده: مای کی نوئن
فکر میکردم قوی بودن یعنی اینکه گریه نکنم… ناله نکنم، غر نزنم یا ناراحت نباشم… اما اشتباه میکردم… و من معذرت میخواهم! معذرت میخواهم که هیچوقت به حرفهایتان گوش ندادم. معذرت میخواهم که با این کار حتی بیشتر هم به خودمان صدمه زدم.
نویسنده: مای کی نوئن
فکر میکردم قوی بودن یعنی اینکه گریه نکنم… ناله نکنم، غر نزنم یا ناراحت نباشم… اما اشتباه میکردم… و من معذرت میخواهم! معذرت میخواهم که هیچوقت به حرفهایتان گوش ندادم. معذرت میخواهم که با این کار حتی بیشتر هم به خودمان صدمه زدم.
نویسنده: لیز پیشون
جنگهای کفشی روبی و ویل دوتا بچهٔ شجاعن که میخوان پدرشون رو از دست رئیس بدجنسش «وندیلژ» نجات بدن؛ وندیلژ یه زن خبیثه که خوب میدونه اگه کفشهای پرنده رو داشته باشه، احتمال برنده شدن جایزه کفش طلا صدبرابر میشه و برای بدست آوردنش دست به هرکاری میزنه
نویسنده: لیندا اوتمن های
بی نظیر، مثل یک فیل» یه کتاب رئاله که سعی داره بخشی از مشکلات یه خانواده ی از هم گسخته رو روایت کنه
نویسنده: کاره سانتوس
دنیای «نورا» پا درهواست. پدرش بیکار شده، برگشته خانه و میخواهد پدرِ کاملی شود. مشکل اینجاست که برداشت پدر نورا از مفهوم پدرِ «کامل»، شباهت زیادی به آنجور پدری ندارد که نورا دلش میخواهد داشته باشد. نورا باید برای پدرش کاری دستوپا کند، آن هم خیلی زود! حالا باز جای شکرش باقی است که
یک عدد بابا به فروش می رسد
نویسنده: کاره سانتوس
داستان اول از مجموعه چهار جلدی فروشی ها است. این مجموعه، داستان کشکشهای اسکار و دوستاش نورا با افراد خانواده و امر و نهیهای پدر و مادرشان است. در داستان یک عدد مامان به فروش می رسد، اسکار که با به دنیا آمدن برادر کوچکترش حس میکند مادر به او توجهی ندارد، تصمیم میگیرد مادرش را بفروشد. با کمک بهترین دوستش نورا آگهی برای فروش مادرش درست میکند. اما هر کس برای خرید مادر میآید مورد قبول او قرار نمیگیرد. سرانجام اسکار متوجه خوبیهای مادرش میشود و میفهمد هیچ انسانی کامل نیست.
یک عدد مامان به فروش می رسد
نویسنده: کاره سانتوس
«اسکار» دیگر تحمل برادر کوچکش را ندارد و برای این احساسش، فهرستی با بیش از ده دلیل نوشته است. بدی قضیه این است که «نورا» برای گذراندن تابستان به نیویورک رفته و بدون او، اسکار نمی داند مشکل را چطور حل کند. ولی خوبی اش این است که دوستان خوب، هر اتفاقی هم که بیفتد، همیشه کنار آدم هستند. راه حل این مشکل هم از طریق ایمیل پیدا می شود: اسکار باید نخودی را با برادر یا خواهر دیگری عوض کند. فکر فوق العاده ای است، مثل همه ی فکر های نورا؛ ولی … آیا این کار جواب می دهد؟
یک عدد نخودی به فروش می رسد
نویسنده: فنی بریت
داستان احساسی و آموزندهی دختری غمگین به نام هلن را به تصویر میکشد که دوستی در مدرسه ندارد و همه او را مسخره میکنند، اما وقوع اتفاقاتی غیرمنتظره و لطیف در داستان همه چیز را تغییر میدهد.
نویسنده: سوسن طاقدیس
برونو یاد می گیره که اسباب بازی هایش را جمع کند
نویسنده: لیزا او.انگلهارت
نویسنده: کارول آن مارو
ما در دنیایی زندگی می کنیم که محتاج بخشش است.
نویسنده: مایکلین ماندی
ممکن است گاهی عصبانی شوی اما هنوز هم بچه خوبی هستی.
نویسنده: جولیا کوک
ریکی هر چیزی را که می خواهد برمی دارد حتی اگر مال دیگران باشد...
نویسنده: اسمریتی پراسادام هالز
هر روزی که از راه می رسد، خوشی ها و غم های کوچکی را با خودش می آورد. بعضی وقت ها به آن ها اخم می کنیم و بعضی وقت ها می خندیم. ولی یادت باشد؛ رازش این است ...
یک بوس کوچولو همه چیز را عوض می کند
نویسنده: نیکولا اسمی
آشنایی با حالتهای مختلف احساسات
نویسنده: الیزابت تسولر
گریت و فریتس، دو تا از بچه های بزرگتر مهدکودک، راه کیم را می بندند. او را هل می دهند. کیم می خواهد با صدای بلند کمک بخواهد و از خود دفاع کند. اما نمی تواند...
نویسنده: سوزا آپن راده
موقعیت هایی پیش می آید که احساس بدی به لئا دست می دهد: وقتی یان او را در زمین بازی عصبانی می کند، وقتی خانم دایشمان همسایه می خواهد او را بغل کند، یا وقتی عمو مایر می خواهد او را روی زانویش بنشاند. خب لئا باید چه کار کند؟
من می توانم با صدای بلند بگویم نه
نویسنده: ورونیکا فرس
به نظر یوناس، کلاس شنا اصلا خوش نمی گذرد، چون او هنوز نمی تواند خوب شنا کند؛ و وقتی قلدر کلاس او را زیر آب می کشد، او جیم می شود و کمی در رختکن پرسه می زند...
نویسنده: نازنین آیگانی
بچه از تاریکی می ترسد و مامان سعی می کند این ترس را از بین ببرد...
نویسنده: جناین ایماس
رفتارهای خوب-3؛ خواهش می کنم
نویسنده: جناین ایماس
رفتارهای خوب-5؛ معذرت می خواهم
نویسنده: اولینا داسیوته
پل همراه خانواده اش در یک خانه درختی کوچک اما در شهری بزرگ، زندگی می کند. روزی روباهی را می بیند که روی تاب خوابیده. خب، وقتی روباه وارد زندگی تان شود، دیگر هر اتفاقی ممکن است بیفتد.
نویسنده: جولیا کوک
بوبت دختر زورگو و قلدری است. به دیگران زور می گوید. همه بچه ها از او می ترسند. تا اینکه یک روز یکی از بچه ها موضوع را با مادرش در میان می گذارد...
نویسنده: جولیا کوک
نودل از اینکه همیشه به او بگویند چه کار کند و چطور آن کار را انجام بدهد خسته شده است. اینکارها به چه دردش می خورد؟ مادر نودل به کمکش می آید تا مسئله را بهتر درک کند.
نویسنده: برایان اسمیت
براندن دوست دارد مرکز توجه اطرافیان باشد. او گمان می کند شوخی ها و مسخره بازی هایش باعث می شوند دوستانش او را تحسین کنند اما ...
نویسنده: نیکلا ادواردز
زندگی واقعی درست در کنار ماست؛ آن هم در همین جا و همین لحظه، نه در آینده و نه در گذشته.
نویسنده: پت زیتلو میلر
تانیشا در درس ورزش باید از دیوار سنگ نوردی بالا برود، ولی وقتی می فهمد خیلی پر زور نیست، دلسرد و نا امید می شود. اما قوی بودن شاید چیزی بیشتر از پر زور بودن است!
نویسنده: چری جی. مینرز
می خواهی با هم بازی کنیم؟
نویسنده: چری جی. مینرز
همه جا مقررات را رعایت کنیم.
نویسنده: جولیا کوک
طفلک نودل شانس ندارد. اتفاق هایی برایش پیش می آیند که تقصیر خودش نیست! تقصیر نودل نیست که تکالیفش را انجام نداده، بلکه دیشب مسابقه برادرش خیلی طول کشیده است. تقصیر نودل نیست که فراموش کرده کتابش را به کتابخانه برگرداند، بلکه مادرش به او یادآوری نکرده. نودل یاد می گیرد دست از مقصر دانستن دیگران بردارد.
نویسنده: جولیا کوک
پدرم نتوانسته تصمیم درستی بگیرد و راه اشتباه را انتخاب کرد. از دستش عصبانی ام. اما گاهی خیلی دلم برایش تنگ می شود. گاهی حس می کنم تنهای تنها هستم. خیلی می ترسم. نمی دانم چه کار کنم. نکند من هم مثل او شوم؟
من اشتباه پدرم را تکرار نمی کنم
نویسنده: جولیا کوک
در این قصه از زبان میز با آداب نشستن سر میز و غذا خوردن آشنا می شویم. او به ما می گوید که چه کارهایی بکنیم و کدام کارها را نکنیم.
نویسنده: جولیا کوک
شروعیک طوفان وقتی لوای از حقیقت خوشش نیاید، کمی دروغ سر هم می کند.یک روز مادرش برایش توضیح می دهد که دروغ گفتن اعتماد دوستانش به او را از بین می برد و او را غمگین می کند.
نویسنده: جولیا کوک
کلتوس دوست ندارد از پیش به فکر کارهایی باشد که باید انجام بدهد. او دوست دارد که فقط به الان فکر کند. برنامه ریزی بلد نیست و همیشه از کارهایش عقب است. اما پسرخاله اش به کمک او می آید...
نویسنده: جولیا کوک
بالاخره پس از کلی انتظار تارا صاحب یک تلفن همراه می شود! ولی مادرش می گوید که باید آموزش ببیند. برای همین می خواهد او را به کلاس مخصوص بفرستد.
نویسنده: جولیا کوک
لوئیس عاشق فضانوردی است. اما درباره رعایت فاصله و فضای شخصی چیزی نمی داند...
نویسنده: جولیا کوک
دوقلوهای این قصه هر دو عاشق کفش هستند! یک روز آن ها به این فکر می افتند که دوست دارند چه جور کفشی بپوشند تا از روی آن بفهمند که دلشان می خواهد وقتی بزرگ شوند چه کاره بشوند.
نویسنده: جولیا کوک
می دانی دم مجازی چیست؟ گستاخی مجازی چطور؟ از کجا متوجه می شوی که مطلبی برای فضای مجازی مناسب است؟
حواست به دمت باشه! در دنیای دیجیتال
نویسنده: جولیا کوک
سانی همه فکرها و نظرات و احساساتش را با صدای بلند داد می زند. صدای سانی آنقدر بلند است که نظم کلاس را بر هم می زند و مزاحم هم کلاسی ها است...
نویسنده: جولیا کوک
آرجی در ماجراهایی می آموزد که پیش از صحبت کردن باید موقعیتی را که در آن قرار دارد، بسنجد و کلمات مناسب تری برای بیان فکرهایش انتخاب کند.
واقعا این حرف ها را تو گفتی؟!
نویسنده: جولیا کوک
به نظر نودل قانون های این دنیا خیلی خیلی زیاد است و بعضی از آن ها ربطی به او ندارد. برای همین هم قانون ها را اجرا نمی کند و به دردسر می افتد.اما کم کم می فهمد که قانون ها محافظ او هستند و فایده های زیادی برایش دارند.
نویسنده: جولیا کوک
کاج کوچولو پس از مرگ پدرش به مرور یاد می گیرد که چطور از پس احساسات خود برآید و به زندگی عادی بازگردد.
نویسنده: جولیا کوک
لستر بچه سرحال و خوشحالی است ولی بعضی وقت ها حسابی عصبانی می شود و از کوره در می رود.
کله نوشابه ای لجش می گیرد.
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: ایوا ایلند
وقتی غصه بی خبر مهمانت می شود، از او نترس. با او همراه شو. شاید حرفی برای گفتن داشته باشد...
نویسنده: تریس مورونی
گاهی خرگوش کوچولو احساس تنهایی می کند و فکر می کند که هیچ کس دوستش ندارد و هه سرگرم کار خودشان اند ولی بعد متوجه می شود که تنهایی خیلی هم بد نیست چون...
خرگوش کوچولو و احساس تنهایی
نویسنده: سوزان ورده
عشق همه جا هست. عشق در درون همه ماست و می توانیم حضور آن را در دنیای اطراف خود حس کنیم. اگر به ندای قلبمان گوش کنیم، همیشه حضور عشق را حس می کنیم.
نویسنده: تریس مورونی
خرگوش کوچولو گاهی به دیگران حسودی می کند. بعضی وقت ها به دوستش که در میدان مسابقه اول شده، گاهی به برادر کوچولویش،... ولی تازگی ها مثل قبل حسودی نمی کند چون ...
نویسنده: تریس مورونی
خرگوش کوچولو می داند غمگین بودن یعنی چه و می داند چه کار کند تا حالش بهتر شود.
نویسنده: تریس مورونی
خرگوش کوچولو دوست دارد با دیگران مهربان باشد. او دوست دارد با خودش هم مهربان باشد و می داند که برای این کار باید مراقب بدنش باشد و ...
نویسنده: تریس مورونی
آیا تا به حال آنقدر عصبانی شده ای که فکر کنی داری منفجر می شوی؟ خرگوش کوچولو می داند عصبانیت یعنی چه و می داند چه کار کند تا حالش بهتر شود.
نویسنده: تریس مورونی
آیا تا به حال آن قدر خوشحال شده ای که از شدت خوشحالی بالا و پایین بپری؟ وقتی با دوستانت هستی یا آسمان پرستاره را نگاه می کنی خیلی خوشحال می شوی؟
نویسنده: آلن سر
بچه ها حق دارند کنجکاو باشند و با زیبایی های فرهنگ و هنر آشنا شوند. آن ها حق دارند میراث مشترک انسان ها را بشناسند و تجربه کنند...
نویسنده: کارن برایانت مول
نویسنده: کریستین شواب، کاساندرا فلورا
ای وای! حالا می توانم چه کارهایی بکنم؟
نویسنده: کریستین شواب، کاساندرا فلورا
مدرسه برای ما بچه ها کلی برنامه داره
نویسنده: کریستین شواب، کاساندرا فلورا
اجازه ممکنه به من کمک کنید؟
نویسنده: کریستین شواب. کاساندرا فلورا
نویسنده: جینین ساندرز
چند کلمه حرف حساب درباره بدن